سلااااااااام

بازم اومدم

عاقا این چند روز خعلی حال دادهمش تعطیلی  

تازه فردا هم تعطیل  

هفتمیــــــ ها براتون متاسفم

عاقا حیف که مامانم کار داشت نتونستیم بریم مسافرت ولی هفته ی دیگه:))

فقط دعا میکنم خانوممون بزاره هفته دیگه برم مسافرت.آخه این هفته هم تعطیل.

زهرا هم"همکلاسیم" رفته مسافرت منا هم که فک کنم ذوق مرگ شده سکته رو زده اصن معلوم نیست کجاست.

منم اینجا.دیگه از بقیه خبر ندارم.وگرنه کل 26 نفر کلاسمون رو بهتون معرفی میکردم.

حالا سوال دارم 

  مهر ضد حال تره یا   فروردین؟؟

نظر     هم   مهر و هم  فروردین.

خب دیگه بای بای

سلام سلام

امروز عین خواسته ای که میخواستم با بهترین دوستم که چند وقتیه بدترین دوستم شده قهریدم.

پروپرو است در حد لالیگا.زهرا رو میگم.بم نامه داده میگه یا من یا منا.منم گفتم منا.

دیروزم زنگ زده میگه  منا دوستیمونو بهم زد.خب یکی نیست بش بگه آخه مگه زوره بات شم.

دیروز به من سی دی کلاس زبان داد بعد تو کیفم بود شکست.امروز از اینکه لجمو دراره میگه تاکسی بگیر بیا خونمون سی دی رو بم بده.

بعد منم گوشی رو قطعیدم.دوباره زنگ زد بابام گوشی برداشت گفت الان نمیاره .شنبه برات میاره.

فک کنم ترسید دیگه زنگ نزد.

خیلی بدم میومد ازش.همش میگفت باید با من دوست باشی منارو ول کن.

امروزم نامه داده و توش نوشته بود:ازت مطنفرم. "به متنفرمشو نگاه کنید با ط نوشته"

ولی بهتر که باش قهر شدم.دو روز دیگه میاد میگه ببخشید حتی به خاطر اینکه باهاش ریاضی کار کنم.

ولی نمیبخشمش چون اصن دوست خوبی برا من نبود.

منا  و صدف و ریحانه بهترین دوستای منن

البته ریحانه که قهره"به خاطر زهرا با منم قهر کرد.چون با زهرا قهرم اینو نمیگم.دارم واقعی میگم"

صدفم که از این مدرسه رفت

منا هم که تو کلاس منه

bye bye

سلام سلام صد تا سلامـــــــ
خوبین؟؟؟؟؟

آقا این منا میگه مطلب بزار مطلب بزار.منم از سر ناچاری اومدم.

آها....

خب جاتون تو مدرسه ما خالی .....اینقدر حال میده تو مدرسه با منا و زهرا و...

امروزم که دیکته داشتیم بعد امتحان علومو بعد 3 شنبه امتحان ریاضی کلا ما موندیم تو مدرسه با کلی امتحان.

امروزم بر عکس چیزی که فکر میکردم امتحان علوممو بسیار خوب یعنی 20 خالی شدمــــــ:))

کلی میخندیم با منا و کلی بازی و مسخره بازی میکنیم.

ریحانه هم که با ما قهریده "البته هنوزم نمیدونم مقصر ماییم یا اون" برا همین میترسم برم پیش ریحانه .بعد همیشه تو مدرسه ریحانه جلو چشم من سبز میشه:))

امروز خسته کوفته از کلاس زبان برگشتم مشق نوشتم الانم یادم اومده پیش مطالعه علومــــــــــ نکردم و نشستم ور دل شوما.

دعا کنید امتحان ریاضیمو خوب بدم.خب دیگه چی بگم؟؟؟؟؟؟اینم از ماجرای مدرسه.

راستی امروز قبل از اینکه زنگ بخوره از مدرسه فرار کردیم."ولی معلممون گذاشت تا بریم"

خب یگه برم خیلی چرت و پرت گفتم بابای

سلام سلام صد تا سلام

خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من که عالی عالی عالییییییییییییییییییییییی.

خب چون تولدمههههههههههههههههه.هورااااااااااااااااااا.همین الان از زبان برگشتم دیدم مامانم کیک خریده:)))))))))))))

خیلی خوش حالم بلاخره 11 سالمم تمومید .

همیتون به تولدم دعوتید.بفرمایید.

اینم کیک:

البته باید بعد افطار بخورین.چون بیشتریا روزن:)

تولد تولد تولدم مبارک

هر کی تبریک بگه اسمشو میارم.یه عکسم از کادوش میزارم البته اجباری نیست و با نظر دادن انگار بم تبریک گفتین

البته با کلی نظر.

چرا ساکتید؟دست بزینید

کیکم به هموتون مبرسه

با بای

سلام سلام صد تا سلااااااااااااام

خوبین شوما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ما که عالی هستیم.

دلیلشم اینه که ....

خوب بزار از اول شروع کنم:-)

همین الان از کلاس زبان برگشتم.یعنی نیم ساعت پیش.

وقت نشد قبلا بگم ولی جلسه پیش تیچرمون یا همون معلممون عوض شد.هـــورااااااا.خیلی مهربون تر از قبلیه.  

اینقد نازه و همیشه لبخند میزنه.

امروزم کلی چیز یاد گرفتیم.اسم درس"playroom safari"بود.  .درس پیشو دوره کردیم.درس پیش درباره این بود که آروم صحبت کنیم اینا برا همین یه نفر داشت بلند حرف میزد یهو همه خندمون گرفت بچه بود یه جوریم داد میزد که نگو....

ولی خیلی خوش میگذره با تیچر جدیدمون.مشقامم میخوام بنویسم ولی حیف هنوز خطم خوب نشده

بابای

اینم یه عکس حالا راستشو بگو:

راستی راستی ماه رمضان بر همه شموما مباررککککککککک:)

سیلامخوفین؟

نمیدونم امروز چرا خوجحالم.البته بگم خیلی خوشحالم چون.......چون مامان بزرگم و بابا بزرگمو خالم اومده.همون  

خالم که تو آمل بود   ..خلاصه بابامم نمیره ."همین جایی که گفتم شاید بره" و ما میریم عروسیییییییییییییی.

هوراااااااااااااااااا.برا همین کلی خوشحالم

خب چند تا عکسم براتون میزارم

خوب اینم یکی دیگه

خوب اینم آخریش

سلام سلام هزار تا سلام:)))))))))))))

اومدم تا بعد از چند هفته یه آپ درست و حسابی بزرام.

راستش قبلا آپ مسخره ای میذاشتم "برا اینکه سرعتا کم بود"

حالا اومدم.الان سرعتا عالیه و انتخابات تمومید.اما هنوز نتایج اصلی اعلام نشده.

خلاصه بگم که...آها چه خبر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خوش میگزره؟؟؟؟؟؟خوب خداروشکر.:))

منم تو این چندروزی که نتونستم بیام برا نتا دلم خیلی گرفته بود.  امروزم که پدرم دراومد اینقد راه رفتم.آخه یه عروسی

داریم قرار بود ما دعوت نشیم .دیگه ما هم بیخیال شدیم و گفتیم عروسی دعوت نیستم لباس مباس نمیخواد.منم

لباسا برام کوچولو شده   .خلاصه دیروز زنگ زدن گفتن 5شنبه شما هم دعوتید.:o ما هم امروز تند تند رفتیم دنبال لباس.

یه لباس قشنگم گیر اوردم.  البته معلوم نیست بریم یا نه آخه عروسیاشون تا 1 2 طول میکشه

بعد بابامم ممکنه بره

جایی منو مامانم نصفه شب کجا بریم؟؟

خلاصه از امروزم که اینترنتا درست شده نظر کم میاد.آخه صدف داره میره مسافرت دیگه کسی نیست کلی نظر بده.

بسه دیگه .سرتونو درد اوردم"حالا اگه سرتون درد نگرفت نگین چه قد دروغوهه"

بای بای

سلام سلام صدتا سلام هزار و سیصد تا سلام

خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اول از همه بگم دست کسایی که بم نظر دادن واقعا واقعا درد نکنه.صدف خیلی ممنون کلی نظر دادی.

حالا بگذریم.خیلی خوش گذشت اما شما نبودین بد گذشت جاتون خالی رفتیم لب دریا.

البته بگم ساعت 5 صبح راه افتادیم تا برسیم آمل شد 6 بعد از ظهر.

 از تهران تا آمل 2 ساعته ولی 12 ساعت تو راه بودیم.

از من به شما نصیحت توی تعطیلات اصن نرین شمال. خیلی بده.

بابام میگفت بزرا برگذدیم شب بریم گوش نکردم گفتم باید بریم خلاصه رفتیم.البته یه نفر داشت تلفتی حرف میزد گفت دیشب از تهران راه افتادم الان امام زاده هاشمم.آ

از شبش راه افتاده بود ساعت 9 امام زاده بود

خلاضه پرسا جوجو رو هم دیدم .حرف میزد راه میرفت.

رفتیم جنگل پر هزار پا بود یکیش بود اومده بود روپام سر ناهار بودم پاشدم رو سفره دادو بیداد میکردم.

گاوم اومده بود تو جنگلا.مرده رفت دورش کنه یهو گاوه حمله ور شد ما رو بگو داشتیم سکته میکردیم

خلاصه دلم براتون تنگیده بود از  صدفم ممنونم.

بای بای

تا بعد بای بای

وااااااااااااي

سلام.خوبين؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چه خبر؟؟؟؟؟/امروز بهترين روز برا من بود.تو مدرسه كلي حال كردم

هي خدا.زنگ اول با زهرا تو مدرسه قهريدم.بعد دوباره دوست شدم.بعد صدفم "وبش تو لينكها هست" نميدونم چش بود .اومده ميگه هــــــــــــــوووووووووورااااااااا كنكور رتبه چهار تجربي گرفتم .بهش ميگم آخه تو چه به كنكو ر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هي ميومد بغلم ميكرد ميگفت كنكور رتبه......خلاصه با زهرا دوست شدم.بعد رفتم كلاس با رومينا قهريدم .باز منو رومينا باهم دوست شديم.با زهرا قهريديم.تا زنگ آخراومدم خونه زهرا زنگ زده ميگه.تو رفيق نيمه راهيو اينا.كلي پشت تلفن دعوا داشتيم .اصن يه چيزي.

خلاصه يه ساعت پيش رومينا زنگ زده گفت.زنگ ميزنم به زهرا آشتي كنيم.گفتم بكن.زنگ زد حالا خلاصه نميدونم زهرا الكي گفته آشتي يا واقعي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟به خدا اگه آشتي نكنه شر به پا ميشه.

آهااااااااا راستي يادم رفتاين صدف اومده ميگه من كارگردان شدم.باز مياد ميگه كارگرداني چه بده.ميگم بابا چي ميگي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/به دوستش گفتم يه كم باهاش كار كن بهتر شه.خلاصه نميدونم الان چه وضعي داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آخه شما بگين كارگردان و يه بچه كلاس ششمي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ راستش منم ديوونه بازي در ميارماااااااااااااااااااااااا.بچه هاي امروزي همه ديوانن.

ولي خيلي حال داد.همه ديوونه شده بودن.حالا شما خوبين؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ديوونه نيستين؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فعلا باي باي

سلام 

خوفين؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اينقدر خوش حالم وقت نشد قبلا بگم.الان ميگممممممممممممم

بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ساكت باشن.خوب ميگم بابا

لالاي لا ني ناي ناي.ببخشيد جوزده شدم.

همونطور كه گفتم تا 18 بسيار خوب ميشيم.تو امتحانا.خلاصه منم امتحان رياضيمو بسيــــــــــــــــاااااااااااااااار خوب شدممممممممممممممممممم.

هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــووووووووووووووووررررررررررررررررررااااااااااااااااااااااااا 

يعني 20 خالي.

آخه قبلا....بگم؟؟؟؟؟؟؟مديونيد اگه بگين چه شاگرد تنبليه.خانوممون گفتا شاگرد زرنگه

حالا ميگم.....بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟آخه....

اصن بگم راحت شم.

قبلا امتحان رياضيامو ميشدم 18/5 .

واقعا خيلي خسته نباشم.بعد از يه درس خوندن حسابي

البته اونروز اصن هيچي نخوندم.تمرين و تكرار كرده بودم .البته هفته هاي پيش برا همين يادمه.

دعا كنين امتحان تاريخ و مدني يكشنبمو خوب بدم.

برم درس بخونم!.خيلي خوش مياد از صفويه همشم اوناس.ـ

به دعاي همتون محتاجم.

فعلا باي باي

پ.ن:به صدفي هم تبريك ميگم.امتحان تيزهوشانشو داد.اميدوارم تو نتايج هم قبول شي

سلام.

چه خبر.وای نمیدونید چه قد حال داد.خیلی اردو حال داد.نمیدونی یه باغ بود خودت هر جا میخواستی میشستی..

نفری هزار تومان میدادی سوار وسیله می شدین.ما رفتیم این قایق سواریا که پدال داشت.بعد رفتیم قصر بادی.کالسکه هم داشت.

کلی هم تو ماشین به مردم تیکه مینداختیم.منو دوستام مردیم از خنده..یه عروسک دوستم اورده بود،هی از پنجره بیرون میبردیم.

از اون عروسک اسمورف ها بود.اسمشو گذاشته آیدا:-((

ریحانه دختر خانوممون هم هی بغلش میکرد.

ولی خیلی گرم بودااا.اصن یه چیزی بود

کلی خوش گذشت.خلاصه اگه بیشتر میخواین بدونین به سایت صدفم سر بزنین اونم تو مدرسمونه.

ولی نمیدونم فعلا آپ کرده یانه

بای تا های

ســــــــلام

امروز بهترین بهترین بهترین روز واسم بود.دیگه چراشو نمیگم.کی گفته تو این وبلاگ برا این که عنوانش خاطره است باید همه چیزو گفت؟هرکی گفته اعتراف کنه.

حالا بگذریم.نظر سنجی جدید گذاشتم برین شرکت کنین.تو رو خدا.

دعا کنین فردا هم مثل امروز برام خوب باشه.فردا اردو داریم ناهارم اونجاییم.صدف تو هم میای؟باشما نبودم با یه نفر دیگه بودم.

خلاصه میخوایم بریم باشگاه دارایی.

 فعلابای بای

خوبین. امتحانمو عالی دادم.گفتم فعلا امتحان ندارم بیام از وقتم استفاده کنم.

حالا وللش.ما تو کلاسمون تخته هوشمند داریم.خانوممون گفت چون بلد نیستین فعلا با تخته کچی کار کنین.

منم تا حالا نرفتم پای هوشمند.خلاصه خانوم گفت نوبت شماره 12 که تمرین حل کنه.منم شماره12 ام.خلاصه رفتم

خانوم گفت برو پای تخته هوشمند.منم استرس داشتم.گفتم هی وای من اولین بارمه الان بلدم نیستم نمیشه باهاش

کار کرد الان به من می خندن.خلاصه رفتمو شروع کردم با اون مداده نوشتن.کمی خط و خش داشت.ولی از بقیه خدایی

بهتر نوشتم.اینقد باحال بود.

خلاصه جاتون خالی هوا بارونی بود انگار شب بود.هی رعد وبرق میزد.برقا رو خاموش کردیم.تخته هم رون بود.

عین این سینما ها.منم دم پنجرم.خلاصه داشتم با دوستم حرف میزدم،روم به بیرون بود.دیدم یه نور بدی انگار فلش

دوربینو چهار برابر کن زد تو چشم.کور شدم.بعد صدای رعد وبرق اومد.همه جیغ زدیم.انگار کارخونه بمب ترکید.

وای همه گوشامونو گرفتیم.منم گوشم کر شد.بعد تگرگ اومد.

حالا زنگ آخر اومدیم گفتیم باید همه بزنیم رو دست هم دیگه.منو پشت سریهام و بغل دستیم.اومد محکم بزنم تو دست

پشت سری یهو جا خالی داد دستم کوبیده شد به میز.یهو همه بچه ها برگشتن.ولی خانوم حواسش نبود

امروز خیلی حال دادا